سال ها پیش از این
زیر یک سنگ گوشه ای زمین،
من فقط یه کمی خاک بودم، همین!
یک کمی خاک که دعایش
پر زدن آن سوی پرده ی آسمان بود...
آرزویش همیشه،
دیدن آخرین قله ی کهکشان بود...
خاک هر شب دعا کرد
از ته دل خدا را صدا کرد
یک شب آخر دعایش اثر کرد
یک فرشته تمام زمین را خبر کرد
و خدا تکه ای خاک برداشت
آسمان را در آن کاشت
خاک را
توی دستان خود ورز داد
روح خود را به او قرض داد
خاک
توی دست خدا نور شد
پر گرفت از زمین دور شد
راستی
من همان خاک خوشبختم
من همان نور هستم
پس چرا گاهی اوقات
این همه از خدا دور هستم؟!
برچسبها:
راستی خدا
دلم هوای دیروز را کرده
هوای روزهای کودکی را
دلم میخواهد مثل دیروز قاصدکی بردارم
آرزوهایم را به دستش بسپارم تا برای تو بیاورد
دلم میخواهد دفتر مشقم را باز کنم و دوباره تمرین کنم
الفبای زندگی را
میخواهم خط خطی کنم تمام آن روزهایی که دل شکستم و دلم را شکستند
دلم میخواهد این بار اگر معلم گفت در دفتر نقاشی تان
هر چه میخواهید بکشید
این بار تنها و تنها نردبانی بکشم به سوی تو
دلم میخواهد این بار اگر گلی را دیدم
آن را نچینم
دلم میخواهد …
می شود باز هم کودک شد؟؟
راستی خدا!
دلم فردا هوای امروز را می کند!!!!!!!
راستی خدا تا یادم نرفته...راسته میگن...
تنهایی را بلندترین شاخه درخت خوب میفهمد...
انگار هر چه بزرگتر میشویم تنهاتر میشویم...
به راستی خدا از بزرگی تنهاست...
یا از تنهایی بزرگ!!!
برچسبها:
آتشی نمى سوزاند " ابراهیم " را ،
و دریایى غرق نمی کند " موسى " را ؛
مادری ،کودک دلبندش را به دست موجهاى خروشان "نیل" می سپارد ،
تا برسد به خانه ی فرعونِ تشنه به خونَش ؛
دیگری را برادرانش به چاه مى اندازند ،
سر از خانه ی عزیز مصر درمی آورد !
مکر زلیخا زندانیش می کند ،
اما عاقبت بر تخت ملک می نشیند…
از این "قِصَص" قرآنى هنوز هم نیاموختی؟!
که اگر همه ی عالم قصد ضرر رساندن به تو را داشته باشند ،
و خدا نخواهد ؛
نمی توانند …
او که یگانه تکیه گاه من و توست !
برچسبها:
زندگی کن به شیوه ی خودت
با قوانینِ خودت
با باورها و ایمان قلبی خودت
مردم دلشان میخواهد موضوعی برایِ گفتگو داشته باشند ،
برایشان فرقی نمی کند چگونه هستی !
هر جور که باشی ، حرفی برایِ گفتن دارند …!
پس خودت باش …
برچسبها:
برچسبها:
برچسبها:
وعشق تنهاخداست
آموخته ام که وقتی ناامید می شوم
خداباتمام عظمتش
عاشقانه انتظارمی کشد دوباره به رحمت او امیدوارشوم
آموخته ام اگرتاکنون به آنچه خواستم نرسیدم
خدابرایم بهترش رادرنظرگرفته
آموخته ام که زندگی دشواراست
ولی من ازاوسخت ترم...
برچسبها:
برخیز که غیر از تو مرا دادرسی نیست
گویی همه خوابند، کسی را به کسی نیست
آزادی و پرواز از آن خاک به این خاک
جز رنج سفر از قفسی تا قفسی نیست
این قافله از قافله سالار خراب است
اینجا خبر از پیشرو و باز پسی نیست
هوشنگ ابتهاج (ه.الف.سایه)
برچسبها:
کی بود کی بود از اول روز و شب و جدا کرد
ماه و ستاره هارو تو آسمون رها کرد
کی بود رو شونه کوه ترمه توری انداخت
از دل ابر تیره برف بلوری انداخت
کی بود کی بود از اول خاک و زمین و گل کرد
این برهوت خشک و دوزخ اهل دل کرد
کی بود که آسمونو تو چشم آدما ریخت
به گنبد بلندش ستاره هارو آویخت
کی بود کی بود از اول تو دریا کشتی انداخت
تو چار دیوار دنیا مرغ بهشتی انداخت
کی بود که آدمارو از آسمون رها کرد
بال فرشته ها رو از تنشون جدا کرد
ستاره آی ستاره شب زمین سیاهه
چراغ آسمون شو تا فردا خیلی راهه
ما که اسیر شهر آهن و سنگ و دودیم
کاشکی همه بدونیم یه روز فرشته بودیم.
برچسبها:
برایم نوشته بود :
گاهی اوقات دستهایم به آرزوهایم نمی رسند شاید چون آرزوهایم بلندند . . .
ولی درخت سرسبز و شاداب صبرم می گوید :
امیدی هست چون خدایی هست . . .
آری و چه زیبا نوشته بود !
همواره با خود تکرار میکنم امیدی هست ؛ چون خدایی هست . . .
::
::
تمام غصه های دنیا رو میشه با یک جمله تحمل کرد :
خدایا میدانم که میبینی . . .
::
::
جمله های عاشقانه درباره خدا
در شهر بودم دیدم هرکس به دنبال چیزی می دود :
یکی به دنبال پول
یکی به دنبال چهره دلکش
یکی به دنبال لحظه ای توجه چشمان هرزگرد
یکی به دنبال نان
یکی هم به به دنبال اتوبوسی !
اما دریغ ؛ هیچکس دنبال خدا نبود و خدا به دنبال همه . . .
::
::
خدا مرحم تمام دردهاست
هرچه عمق خراشهای وجودت بیشتر باشد
خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای میگیرد . . .
::
::
همه ی ترسها ، دلهره ها ، دلتنی ها ، تنهایی ها و همه دردارو خط می زنم با یه واژه !
“ خدا ”
::
::
متن های زیبا درباره خدا
الهى تا آموختن را آموختم ، آموخته را جمله بسوختم . . .
اندوخته را برانداختم و انداخته را بیندوختم !
نیست را بفروختم تا هست را بیفروختم !
::
::
“ عشق و محبت ” ردپای خدا در زندگیست
امیدوارم زندگیت پر از ردپای خدا باشد . . .
::
::
کسی که در برابر خداوند زانو می زند می تواند در برابر هر کسی ایستادگی کند . . .
::
::
جمله های عاشقانه درباره خدا
خداوندا
خسته ام از فصل سرد گناه و دلتنگ روزهای پاکم . . .
بارانی بفرست ، چتر گناه را دور انداخته ام !
::
::
خدا پر داد تا پرواز باشد / گلویی داد تا آواز باشد
خدا می خواست باغ آسمانها / به روی ما همیشه باز باشد . . .
::
::
ﭼﻪ ﺯﻳﺒﺎ ﺧﺎﻟﻘﻲ ﺩاﺭﻡ
ﭼﻪ ﺑﺨﺸﻨﺪﻩ ﺧﺪاﻱ ﻋﺎﺷﻘی ﺩاﺭﻡ
ﻛﻪ ﻣﻴﺨﻮاﻧﺪ ﻣﺮا ، ﺑﺎ ﺁﻧﻜﻪ ﻣﻴﺪاﻧﺪ ﮔﻨﻪ ﻛﺎﺭﻡ . . .
::
::
خدای من
نه آن قدر پاکم که کمکم کنی و نه آن قدر بدم که رهایم کنی
میان این دو گمم
هم خود را و هم تو را آزار میدهم
هر چه قدر تلاش کردم نتوانستم آنی باشم که تو خواستی
و هرگز دوست ندارم آنی باشم که تو رهایم کنی
آنقدر بی تو تنها هستم که بی تو یعنی “ هیچ ” یعنی “ پوچ ”
خدایا هیچ وقت رهایم نکن . . .
::
::
در دستور زبان عرفان ، فعل اینگونه صرف می شود :
من نیستم ، تو نیستی ، او ( خدا ) همیشه هست !
::
::
پروردگارا
یاری ام ده تا بدون اینکه از ایمان افراد بپرسم و بدون اینکه بدردم بخورند ، همدل و همدردشان باشم زیرا در سودای هر انسانی “ روح تو ” خانه گزیده است !
::
::
خدایا وقتی تو پشتمی مهم نیست کیا جلوم هستن . . .
::
::
تمام غصه های دنیا رو میشه با یک جمله تحمل کرد : خدایا میدانم که میبینی !
::
::
تو هدفی ، من دنبال توام
تو معبودی ، من عبد توام
توعشقی ، من عاشق توام
تو نوری ، من شب پره توام
تو بال باش ، من پرنده ام
تو ارباب باش ، من برده ام
تو همراه باش ، من رونده ام
تو ناز باشی ، من نیازم
تو آواز باشی ، من یه سازم
خدایا فقط باش ، که بی تومی بازم . . .
::
::
خدایا
گوش کن به التماسهای من !
شرمسارم که با حال مستی به سوی تو کرده ام دست نیاز دراز مرا گوش کن ، مرا بپذیر که جز تو ندارم قبله ای برای نماز . . .
برچسبها:
خدایا کفر نمیگویم،
پریشانم،
چه میخواهی تو از جانم؟!
مرا بی آنکه خود خواهم اسیر زندگیکردی.
خداوندا!
اگر روزی ز عرش خود به زیر آیی
لباس فقرپوشی
غرورت را برای تکه نانی
به زیر پای نامردان بیاندازی
و شب آهسته و خسته
تهی دست و زبان بسته
به سوی خانه بازآیی
زمین و آسمان را کفر میگویی
نمیگویی؟!
خداوندا!
اگر در روز گرما خیز تابستان
تنت بر سایهی دیوار بگشایی
لبت بر کاسهی مسی قیر اندود بگذاری
و قدری آن طرفتر
عمارتهای مرمرین بینی
و اعصابت برای سکهای اینسو و آنسو درروان باشد
زمین و آسمان را کفر میگویی
نمیگویی؟!
خداوندا!
اگر روزی بشر گردی
ز حال بندگانت با خبر گردی
پشیمان میشوی از قصه خلقت، از این بودن، از این بدعت.
خداوندا تومسئولی.
خداوندا تو میدانی که انسان بودن و ماندن
در این دنیا چهدشوار است،
چه رنجی میکشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است…
دکتر علی شریعتی
برچسبها:
اینم از لباس عروسی
اینم پای من که چند ماهی هست داره بهم میخنده
حرف دل من 2
حرف دل من 1
نظرتون ؟؟؟
روز پدر مبارک
روز مرد مبارک
10راهکار جذب انرژی مثبت
چ بگوییم
سپندارمذگان
یکم بهش فکر کن!!
جالبه ن ؟؟؟
میوه آرایی من
آینده دخترای امروزی
شب چله
شهادت آقامون امام رضا (ع) را به همه مردم جهان تسلیت میگویم
شب یلدا ب لهجه مشهدی
دفتر مشق
تنهایی پیرمرد
شوخی شوخی جدی میشود
عادت ندارم
مام بچه بودیم بچه های امروزیم بچن
شما تحت تاثیر چ رنگی هستید؟؟؟
چی بگم والا ... خدارحمتش کنه
عزرائیل
ساعت بیولوژیک بدن
شمامیوه چه درختی هستید ؟؟؟
حقایقی زیبا و آموزنده در مورد زندگی
همه چی از چین
تا آخرش ببین
چیزایی ک شاید ندونی
شهید نینوا
فرا رسیدن ماه محرم تسلیت باد
حکایت
صداقت در اینترنت
بهترین دوست
میدونم خیلی باهوشی پس پیداش کن
عاشقانه های من
کره ای گفت ب بابای خرش
♥=you+my
چارلی چاپلین
بدون شرح
زندگی خیلی قشنگه